English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (6331 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
divination U حدس درست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
weave U درست کردن
weaves U درست کردن
aright U درست
accurate U درست
incorrect U نا درست
shape U درست کردن
shapes U درست کردن
sound U درست بی عیب
sounded U درست بی عیب
soundest U درست بی عیب
sounds U درست بی عیب
defect U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defected U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
hard U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
harder U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hardest U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
list U نمایش برنامه خط به خط به ترتیب درست
logical U معادل وضعیت منط قی درست یا یک
logic U یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
correct U درست
correct U درست کردن
correct U دقیق یا درست
correcting U درست
correcting U درست کردن
correcting U دقیق یا درست
corrects U درست
corrects U درست کردن
corrects U دقیق یا درست
calibrate U تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrated U تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrates U تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrating U تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
decimal U سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
decimals U سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
approach U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
approached U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
approaches U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
monitor U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitored U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
clear U درست
clearer U درست
clearest U درست
clears U درست
high U معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
highest U معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
highs U معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
audit U بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
audited U بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
auditing U بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
audits U بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
scramble U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scrambling U املت درست کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
true U درست
truer U درست
truest U درست
identities U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identities U دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
identity U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identity U دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
genuine U درست
genuine U حقیقی یا درست
perfectly U بدون اشتباه یا درست
sock U درست
legitimately U درست
inviolate U درست
fair copies U نسخه درست
fair copy U نسخه درست
approximating U آنچه تقریبا درست است
implication U B درست باشند
implication U آنگاه تابع And این دو نیز درست است
implications U B درست باشند
implications U آنگاه تابع And این دو نیز درست است
inclusion U B درست باشند
inclusion U آنگاه تابع And این دو نیز درست است
authenticate U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticated U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
Other Matches
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
integral U درست
righted U درست
authentic U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
by the square U درست
properly U درست
conscionable U درست
by fits and starts U درست
correct <adj.> U درست
right U درست
orthodox U درست
exactly U درست
righting U درست
exacts U درست
perfected U درست
exacted U درست
exact U درست
perfecting U درست
perfects U درست
just U درست
whole U درست
straightforward U درست
straightest U درست
perfect U درست
legitimating U درست
well advised U درست
veracious U درست
proper U درست
valid U درست
entire U درست
even U هم درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
straight U درست
out and out U درست
out-and-out U درست
legitimated U درست
legitimates U درست
straighter U درست
right as a trivet U درست
smack dab U درست
purpose-built <adj.> U درست
purposeful <adj.> U درست
purposive <adj.> U درست
suitable <adj.> U درست
useful <adj.> U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
plain dealing U درست
Quite [so] ! U درست!
legitimate U درست
right as a trivet U تن درست
right as nails U درست
practical <adj.> U درست
practicable <adj.> U درست
functional <adj.> U درست
convenient <adj.> U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
indefectible U درست
exact <adj.> U درست
proper <adj.> U درست
in a entireness of state U درست
in order U درست
orthographically U درست
real <adj.> U درست
true <adj.> U درست
incorrupt U درست
make up U درست کردن
in good time <idiom> U درست سر وقت
misunderstood U درست نفهمیدن
misunderstands U درست نفهمیدن
spitting image <idiom> U درست مثل
on the button <idiom> U درست سر موقع
I didnt quite get it. U درست نفهمیدم
misconceive U درست نفهمیدن
orthographically U با املای درست
right you are U درست است
misapprehending U درست نفهمیدن
misapprehended U درست نفهمیدن
misapprehend U درست نفهمیدن
misbehaving U درست رفتارنکردن
misbehaves U درست رفتارنکردن
misbehaved U درست رفتارنکردن
misbehave U درست رفتارنکردن
fair shake <idiom> U رفتار درست
fettle U درست کردن
misunderstand U درست نفهمیدن
propriety of behaviour U درست رفتاری
misapprehends U درست نفهمیدن
behaving U درست رفتارکردن
orthographer U درست نویس
fabricate U درست کردن
orthoepist U درست تلفظ کن
precedential U سابقه درست کن
next in fornt of U درست در جلو
pointdovice U بسیار درست
point device U بسیار درست
plain dealing U سودای درست
redd U درست کردن
fabricated U درست کردن
behaves U درست رفتارکردن
concocts U درست کردن
concocting U درست کردن
trimmest U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
behave U درست رفتارکردن
trims U درست کردن
trim U درست کردن
in roaring health U تن درست وفربه
behaved U درست رفتارکردن
fabricating U درست کردن
fabricates U درست کردن
mistook U درست نفهمیدن
framable U درست کردنی
correct response U پاسخ درست
to sct aright U درست کردن
indite U درست کردن
to behave oneself U درست رفتارکردن
to set U درست کردن
integral number U عدد درست
integral number U چیز درست
to set to rights U درست کردن
just in time U درست بموقع
the flat of the hand U پهنای درست
that is wrong U درست نیست
to setting into shape U درست شدن
to the tick U درست درسروقت
an a translation U ترجمه درست
right answer U پاسخ درست
dead against U درست مقابل
dead ahead U درست سینه
get up U درست شدن
to put to rights U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
to get up U درست کردن
set in order U درست کردن
fix up U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
fecit U درست کرده
entire leaf U برگ درست
to fix up U درست کردن
to erect into U درست کردن از
to riven laths U یا درست کردن
dead astern U درست پاشنه
that is it U درست است
orthodox U درست ایین
upright U درست درستکار
integers U چیز درست
integers U عدد درست
integer U چیز درست
integer U عدد درست
builds U درست کردن
buildings U درست کردن
build U درست کردن
mishear U درست نشنیدن
misheard U درست نشنیدن
mishearing U درست نشنیدن
mishears U درست نشنیدن
entire U درست یکپارچه
trustworthy U موثق درست
It didnt work out. U درست درنیامد
fashion U درست کردن
fashioned U درست کردن
fashioning U درست کردن
framed U درست شده
selfsame U درست همان
lumber man U الوار درست کن
rightable U درست شدنی
that is right U درست است
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1may fader good
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1i was rebelling now
1But it’s remarkable how, once you’ve committed to something, these things tend to work out in the end.
1روحانی چندمین رئیس جمهور است
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com